کد مطلب:243848 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

نفرین حضرت در حق ام الفضل
[166] 16 - حسین بن عبدالوهاب گفته است:

وقتی امام جواد علیه السلام و همسرش، دختر مأمون، به قصد حج بیرون آمدند، پسرش علی (امام هادی) علیه السلام را هم كه طفل صغیری بود، همراه خود بردند؛ پس حضرت در مدینه، او را جانشین خود ساخت و میراث و سلاح امامت را به وی سپرد و در حضور یاران خود و شیعیان مطمئن و مورد اعتماد، بر امامت حضرت تأكید فرمود و خود به همراه همسرش دختر مأمون، رهسپار عراق گردید و چنان بود كه در آن وقت، مأمون به سرزمین روم، رفته بود و در ماه رجب سال دویست و هیجده (218)، در منطقه ی «بدیرون» یا «ندبرون» از دنیا رفت كه شانزده سال، از امامت امام جواد علیه السلام می گذشت.

مردم در ماه شعبان سال دویست و هیجده (218) معتصم (ابو اسحاق محمد بن هارون) را بجای مأمون به خلافت برگزیدند؛ معتصم از اوان خلافت، در جستجوی نیرنگی برای كشتن امام جواد علیه السلام بود و انگشت اشاره ی خود را به سوی دختر مأمون، همسر امام جواد علیه السلام گرفت كه حضرت را مسموم سازد؛ چه اینكه از بد دلی و تعصب ام الفضل نسبت به امام جواد علیه السلام، آگاهی داشت و به خوبی می دانست كه امام جواد علیه السلام، مادر پسرش امام هادی علیه السلام را



[ صفحه 142]



بر ام الفضل ترجیح می دهد و ام الفضل، برای حضرت فرزندی نیاورده است و...

ام الفضل به خواسته ی معتصم، پاسخ مثبت داد و زهری را در دانه های انگور رازقی تزریق و پیش روی حضرت نهاد؛ چون حضرت انگور را خورد، ام الفضل پشیمان شد و بنای گریه گذاشت.

حضرت فرمود: چرا گریه می كنی؟ به خدا سوگند! خدای متعال تو را با فقر التیام ناپذیر و درد و بلایی غیر قابل پوشش و استتار، در هم خواهد كوبید و او به درد و مرض نواصیر كه در حساس ترین اعضاء و جوارحش پدید آمد. [1] به درك واصل شد؛ در حالی كه مال و ثروت،بلكه تمام دارایی خود را از ملك و املاك را هزینه ی درمان آن كرد و كارش به گدایی كشید. [2] .

[167] 17 - ابن شهر آشوب آورده است:

روایت شده كه همسر امام جواد علیه السلام، ام الفضل، دختر مأمون، آن حضرت را با دستمالی كه در فرج خود، جاسازی كرده بود، مسموم ساخت و چون حضرت، مسمومیت خود را احساس كرد، به ام الفضل فرمود: خدای متعال تو را به درد بی درمانی مبتلا سازد؛ پس خوره به فرجش افتاد و چنان بود كه پیش طبیب عریان می ساخت و به آن می نگریستند و در آن دارو می ریختند؛ اما هیچ سودی نبخشید و به همان بیماری مرد و به درك واصل شد. [3] .


[1] علامه مجلسي در بحارالانوار در ذيل اين روايت فرموده است: روايت شده است كه مرض نواصير در فرجش بود.

نواصير: زخمي به شكل رگ كه در جسم به ويژه اطراف مقعد پيدا مي شود، (فرهنگ عميد).

[2] عيون المعجزات: 129.

[3] مناقب 4: 391.